کتاب دختری که ماه را نوشید اثر کلی بارن هیل از نشر آراستگان
190,000 16%
158,000 تومان
زانِ پیر جادوگری است که در دل جنگل زندگی میکند. مردم شهر این پیرزن را منشاء همه بدیها میدانند و امیدوارند که با پیشکش یک قربانی از گزند او در امان بمانند. آنها هر سال کودکی را به عنوان قربانی به جادوگر پیشکش میکنند و برای این کار نوزادی را به جنگل برده و او را در جایی رها میکنند. اما چیزی که مردم شهر نمیدانند این است که زان قلب مهربانی دارد؛ این جادوگر نوزادان رهاشده در جنگل را نجات داده و به خانوادههای مهربان و خوشقلبی که در آن سوی جنگل زندگی میکنند، میسپارد. زانِ مهربان در طول مسیر از نور ستارهها برای سیر کردن نوزادان استفاده میکند و ماجرا از جایی شروع میشود که او به جای نور ستاره، نور ماه را به یک نوزاد دختر میخوراند. این دختر که لونا نام دارد، به خاطر خوردن نور ماه نیروی خارقالعادهای به دست میآورد. جادوگر پیر که به خوبی از قدرت جادویی ماه آگاه است، میداند که نباید این نوزاد را به حال خود رها کند؛ چرا که ممکن است به خود یا اطرافیانش آسیب برساند. از همین رو تصمیم میگیرد لونا را پیش خود نگه داشته و او را مانند فرزند خود بزرگ کند. اما همه چیز همینطور آرام نمیماند! هرچه زمان میگذرد و لونا بزرگتر میشود، قدرت جادویی او نیز افزایش مییابد. این دختر متوجه میشود که به زودی مجبور خواهد شد برای محافظت از خود و عزیزانش، از این قدرت شگفتانگیز استفاده کند. ولی پیش از این کار، او باید یاد بگیرد که چگونه قدرتهای خود را کنترل کند. کتاب دختری که ماه را نوشید چنان داستانی را به تصویر کشیده که مخاطب به سختی میتواند کتاب را کنار بگذارد. کلی بارنهیل در همه لحظات این اثر، خواننده را به وجد میآورد و او را با جریان رمان همراه میسازد. تعدادی از شخصیتهای رمان دختری که ماه را نوشید برتریهای ذاتی دارند که از آن برای نجات انسانیت استفاده میکنند. این موضوع باعث میشود مخاطب ارتباط عمیقی با این شخصیتها برقرار کند؛ به طوری که با موفقیت آنها خوشحال شده و از شکستهایشان غمگین گردد. کلی بارنهیل سعی کرده در این کتاب با استفاده از زبانی ساده، سنتی و شاعرانه آموزههای مهمی را به مخاطب خود منتقل کند. چالشهایی که کتاب دختری که ماه را نوشید برای خواننده دارد، این اثر را از هر کلیشهای دور میکند. بارنهیل به شما نشان میدهد که قدرت انجام هر کاری را دارید؛ فقط کافیست چیزی را که نمیدانید بپرسید و به غریزه خود اعتماد کنید. روند این کتاب مانند یک مینیسریال تخیلی است که قدرت جادو را به تصویر میکشد. آنچه که در بطن این داستان قرار دارد جادو نیست، بلکه گسترش اندوه و ناامیدی است.
کتاب دختری که ماه را نوشید برای گروه سنی نوجوان نوشته شده و یک انتخاب مطمئن برای همه نوجوانانی است که به داستانهای پرهیجان علاقه دارند. اما درعین حال، داستان جذاب آن بزرگسالان زیادی را با خود همراه کرده است.
بخشی از کتاب دختری که ماه را نوشید :
بزرگان یکییکی راه افتادند و بچه را همانجا رها کردند. همه، بهجز آنتین، وقتی از آنجا میرفتند میدانستند مسئله این نیست که ممکن است بچه خوراک حیوانات شود، چون این اتفاق حتماً میافتاد. بچه را رها کردند درحالیکه با اطمینان میدانستند جادوگری وجود ندارد. هیچوقت وجود نداشته است. آنجا فقط یک جنگل خطرناک بود. یک جاده و ریسمانی که سالها بزرگان به آن چسبیده بودند و نسلها بود که با این ترفند از زندگیشان لذت میبردند. جادوگر و در واقع باور به جادوگر، برای ترساندن مردمِ ساده ساختهشده بود؛ مردم مطیع، مردم رام، مردمی که زندگیشان در غباری غمناک میگذشت. ابرهای اندوه احساساتشان را گرفته بود و مغزهایشان را از کار انداخته بود. بزرگان برای حکمرانی به همینها نیاز داشتند. هرچند ناخوشایند بود، ولی کاری برایش نمیکردند. از میان درختها که میگذشتند، صدای گریهٔ بچه را میشنیدند. ولی خیلی زود صدای گریه جایش را به صدای آرام مرداب، آواز پرندگان و ضربههای دارکوبها به تنهٔ درختان جنگل داد. هرکدام از بزرگان پیش خودش مطمئن بود که بچه آنقدری زنده نمیماند که صبح فردا را ببیند. دیگر هیچوقت صدایش را نمیشنیدند. او را نمیدیدند و حتی به او فکر هم نمیکردند. آنها فکر میکردند او برای همیشه رفته است. ولی اشتباه میکردند.