کتاب بامداد خمار اثر فتانه حاج سید جوادی (پروین) از نشر البرز
395,000 تومان
«دیدی ای دل که غم یار دگر بار چه کرد***چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد»
فتانه حاج سید جوادی (Fattaneh Haj Seyed Javadi) این رمان محبوب و جذاب را با بیتی از حافظ شیرازی آغاز کرده است. نویسنده در این کتاب پرطرفدار و درخشان ادبیات معاصر ایران که به چاپ 61 نیز رسیده است، روابط اجتماعی مثل عشق، مرگ، نفرت، پیچیدگیهای روابط انسانی و... که همیشه از موضوعات و دغدغههای زندگی ما هستند را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. او در مصاحبهای گفته است که عنوان کتاب را از این بیت از سعدی «به راحت نفسی، رنج پایدار مجوی، شب شراب نیرزد به بامداد خمار» برگزیده است. این کتاب محبوب و ماندگار به چند زبان مختلف دنیا ترجمه شده است. نویسنده در این کتاب از طرح داستان در داستان اطاعت کرده و با مهارت خود توانسته پیوستگی اصلی داستان را حفظ کند.
در قسمتهایی از کتاب بامداد خمار میخوانبم:
«بهار بود. نسیم بهاری بود. بوی شب بوها در گلدان بود. گلهای شوخچشم و زرد و بنفشه بود. صدای ساییده شدن برگ درختهای چنار در اثر باد بهاری بود و آواز قمر بود. آواز قمر.» «خندید و من خوشحال شدم. دندانهایش ردیف و سفید و محکم بود. مثل این که مشکل فقط دندانهای او بود که کمتر از دندانهای پسر عطاالدوله نبودند. قربان قدرت خدا بروم. این شاگرد نجار در این دکان کوچک چهقدر زیباتر از پسر محترم و زیبای شازدهخانم مینمود. یا شاید به چشم من اینطور بود. الحق که جای او این نبود. جای او در کاخ پادشاهی بود.»