کتاب دختر خوب خون بد اثر هالی جکسون از نشر نون
320,000 تومان
درباره کتاب دختر خوب، خون بد:
بگذارید قبل از این که به سراغ معرفی کتاب دختر خوب، خون بد (Good Girl Bad Blood) برویم، از شما خواهشی کنیم. اگر زمان کافی برای مطالعه ندارید، به سراغ رمان تازهی هالی جکسون (Holly Jackson) نیایید. چرا که این اثر به گونهای شما را سر جایتان میخکوب میکند که تا آن را به پایان نبرید، نمیتوانید از خواندن دست بکشید. بنابراین خود را برای فکی قفل شده، مقداری معدهدرد و البته نوعی هیجان که تا کنون نظیر آن را در کمتر رمانی تجربه کردهاید، آماده کنید! حتماً آن پروندهی قتل جریانساز را به خاطر دارید. پروندهی مختومهی قتل آندی بل. همانی که پیپ فیتز-آموبی آن را بر عهده داشت. حالا دیگر همهی شهر پذیرفته بودند که سال سینگ، دوستپسر آندی، او را به قتل رسانده است. مگر دختری جوان به نام پیپا... او بود که با تردید در امری پذیرفته شده، ماجرا را به کل تغییر داد... اکنون یک سال از آن ماجرا گذشته و پیپ به همراه همکارش پادکستی را دربارهی قتل اندی بل در فضای مجازی منتشر کردهاند؛ پادکستی که بهسرعت در صدر فهرست آیتونز جای گرفته است. حالا با تمام ماجراهایی که پیپ از سر گذرانده و تمام انرژیهایی که پروندهی «کشف قتل از یک دختر خوب» از او گرفته، به این نتیجه رسیده است که روزهای کاراگاهیاش به سر آمده و بهتر است از این کار که به علاقهای ناسالم و افراطی تبدیل شده، دست بردارد. اما آیا او میتواند بر عهدش باقی بماند؟ بله، گمان میکنیم شما نیز تا الان پی برده باشید که پیپ نتوانست به حرف خود عمل کند. در واقع، او که عهد بسته بود «دیگر هرگز کارآگاهبازی درنمیآورم» و «غرق شدن در دنیای رازهای شهری به سر آمده» همگی با ناپدید شدن فردی به نام «جیمی رینالدز» قولش را زیر پا گذاشت. گرچه پلیس این پرونده را در دستهی کمخطرها قرار داده بود و همهی کسانی که جیمی را میشناختند امیدوار بودند که به زودی سروکلهاش پیدا شود، با این حال پیپ معتقد بود اینجا فرصتی برای امید نیست. اینگونه شد که خود دست به کار شد و ماجرای کتاب دختر خوب، خون بد شکل گرفت. این رمان که دنبالهای بر کتاب پرفروش راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب است، اولین بار در سال 2020 منتشر شد. این اثر همچون جلد قبلی با استقبال گستردهی خوانندگان و منتقدان مواجه شده و گفتنیست هالی جکسون یک جلد فرعی نیز بر دنبالهی این سهگانه تألیف کرده است.
جالب است بدانید نویسنده این داستان هیجانانگیز را از دو پروندهی جنایی که در بریتانیا رخ داده بودند، الهام گرفته است. نکتهی قابلتوجهی که در مواجهه با این اثر وجود دارد، استقبال گستردهی طرفداران پادکستهای معمایی - جنایی از آن است. هالی جکسون به خوبی میداند چگونه شما را درگیر داستان کند. بهشیوهای که از دنیای امن خود خارج شوید و بهناگاه خود را در حال ناخن جویدن بیابید! او داستانی مبتکرانه را پیش روی شما قرار میدهد که بیاغراق قلبتان را به تپش وا میدارد. هر آنچه را که باید در باب این معمای اعتیادآور گفتیم! این شما و این راز قتلی معماگون و حلنشدنی...
در بخشی از کتاب دختر خوب، خون بد میخوانیم:
کلمات در هم تنیدند و مثل شاخههای تاک فاصلهها را پر کردند. چشمانش تار و دستخطش نامفهوم شد. پیپ به صفحه نگاه میکرد اما آنجا نبود. حالا اوضاع اینطور بود: حفرههایی بزرگ تمرکزش را به هم ریخته بودند و او هم اسیرشان شده بود. قبلاً عاشق این بود که دربارۀ تشدید جنگ سرد مقاله بنویسد. «واقعاً» برایش مهم بود. قبلاً چنین آدمی بود، اما حالا چیزی در وجودش عوض شده بود. خوشبختانه فقط به زمان نیاز داشت تا آن حفرهها دوباره پر شوند و اوضاع به حالت عادی برگردد. موبایلش زنگ زد و اسم کارا روی صفحه آمد. وقتی پیپ جواب داد کارا گفت: «عصر بهخیر خوشگل خانم. آمادهای فیلم ببینیم و خوش بگذرونیم؟» «آره. دو ثانیه صبر کن.» پیپ لپتاپ و موبایلش را برداشت، به سمت تخت رفت و ملافه را روی خودش کشید. کارا پرسید: «محاکمۀ امروز چطور بود؟ نائومی میخواست بره و از نات حمایت کنه، ولی نمیتونست با مکس رودررو بشه.» پیپ آه کشید. «همین الان آپدیت بعدی رو بارگذاری کردم. خیلی عصبانیام، چون من و راوی مجبوریم احتیاط کنیم و مدام بگیم "ظاهراً". تازه با اینکه میدونیم مکس مقصره نباید چیزی بگیم که با "فرضیۀ بیگناهیاش" تداخل داشته باشه. همهاش کار اون بوده.» «آره. چندشآوره. ولی اشکالی نداره. تا یه هفتۀ دیگه تموم میشه.» کارا روی تختش غلت زد و یک لحظه صدا قطع شد. «هی! حدس بزن امروز چی پیدا کردم.» «چی؟» «تو تبدیل به میم شدی. یه میم واقعی که غریبهها توی رِدیت پستش میکنن. رفتن سراغ اون عکسی که با کارآگاه هاکینز جلوی میکروفونهای رسانهها ایستادی. همون موقع که انگار داری بهش چشمغره میری.» «واقعاً هم داشتم بهش چشمغره میرفتم.» «عنوانهای خیلی بامزهای براش زدن. انگار جای میم "دوستدختر حسود" رو گرفتی. عنوان یکیاش "من" هست. از زبون تو نوشتن: "وقتی مردها توی اینترنت جوک خودم رو برام توضیح میدن".» کارا خندید و ادامه داد: «معلومه موفق شدی و به میم تبدیل شدی. باز هم برای تبلیغ بهت پیام دادن؟»