کتاب روح تابستان (مانگا)(دو جلدی) اثر هیروتاکا آداچی از نشر نگاه آشنا

داستان روح تابستان با یک پیام آغاز می‌شود: دوست داری یه روح ببینی؟  تومویا، آئویی و ریو ۳ نوجوان هستند که در فضای اینترنت با هم آشنا می‌شوند و برای صحبت دربارۀ دیدن روح در یک رستوران محلی با یکدیگر قرار می‌گذارند. آن‌ها همدیگر را نمی‌شناسند و به مدارس مختلف می‌روند. روحی که آن‌ها درباره‌اش حرف می‌زنند، تابستان‌ها، با روشن‌کردن فشفشه در یک فرودگاه قدیمی ظاهر می‌شود؛ روح یک زن ۲۰ساله با موهای بلند و پیراهن سیاه که خودکشی کرده است. تومویا، آئویی و ریو هرکدام با مشکلات جدی در زندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. تومویا می‌خواهد یک هنرمند شود؛ اما والدینش او را تحت‌فشار قرار داده‌اند که سمت علوم دیگر برود. آئویی از آزار و اذیت‌های کسانی در مدرسه خسته شده و می‌خواهد به زندگی‌اش پایان دهد و ریو، جذاب‌ترین شخصیت بین آن‌ها مبتلا به یک بیماری است و به‌زودی می‌میرد.  درون‌مایۀ مانگای روح تابستان مرگ است و خواننده از همان ابتدا با اتفاقاتی مثل روح زنی که خودکشی کرده درگیر می‌شود و به نظر می‌رسد که فضای داستان تاریک، ترسناک و غم‌انگیز باشد؛ اما این‌طور نیست و با قصه‌ای کاملاً امیدوارکننده روبه‌رو می‌شود به‌ویژه زمانی که این ۳ نوجوان با هم به دنبال روح می‌روند و تلاش می کنند تا بفهمند که واقعاً چه اتفاقی افتاده است و حقیقت را پیدا کنند. شخصیت‌های اصلی داستان روح تابستان که هرکدام مسائل و مشکلات خودشان را دارند، در مسیر رسیدن به حقیقت مربوط به مرگ دختری که شایعه شده خودکشی کرده است، به‌تدریج معنای زندگی‌ و دلیل زنده‌بودنشان را پیدا می‌کنند. مانگای روح تابستان در ستایش زندگی است و به خوانندگانش یادآوری می‌کند که هر چالشی در زندگی اتفاق بیفتد باز هم زندگی ارزش زیستن دارد فقط کافی است که چراغ راه را پیدا کنند.