و سال ۱۸۷۰، تو یه دهکدهی دورافتادهی فرانسه، یه اشرافزاده نسبتا خوب که «آلن دو مونِی» اسمشه، برای خرید و کمکی ساده میره نمایشگاه محلی. اما یه سری سوءتفاهم پیش میاد، اوضاع پیچیده میشه، و جمعیتی که اول لبخند زدن ناگهان تبدیل میشن به هیولایی که اون آدم رو شکنجه میکنن، سوزونده، و… بله، «خوردن». داستانِ چند ساعتِ سیاهه، روایت شده با یک نثر گزارشوار و بیپرده.