سلامز خوش اومدیز! | کد تخفیف خرید اول : welcome | ارسال سفارشات 2 الی 10 روز کاری
کتاب پیگیر اخبار نباشید اثر رولف دوبلی از نشر چشمه

کتاب پیگیر اخبار نباشید اثر رولف دوبلی از نشر چشمه

درباره کتاب پی گیر اخبار نباشید  اگر شما هم در این روزهای سخت بیمار خبر شده‌اید، خواندن این کتاب برایتان نجات‌بخش است. شاید در نگاه اول عجیب باشد که به شما بگوییم پی‌گیر اخبار نباشید! اما پس خواندن کتاب می‌فهمید این یک راه نجات‌بخش است/  جریان سردرگم و آشفتهٔ خبری سیل عظیم پوپولیستی به راه می‌اندازد که حاصلش جز ویرانی دستاوردهای ارزشمند انسان نیست. این روزها بسیاری از تولیدکنندگان خبرْ دروغ را به جای حقیقت به خوردمان می‌دهند و دردناک این‌که خریداران پُرشماری هم دارند. خبرهای دروغ، دروغ‌های بزرگ و باورهای بزرگ‌تر ما به این دروغ‌ها عادت می‌کنیم. دوبلی در این کتاب به ما می‌گوید چگونه از این جریان که شعور و آگاهی ما را نشانه رفته رهایی یابیم. چگونه میان حقایق و اخبار جعلی، سناریوهای ساختگی و گمراه‌کننده، که به طور هدفمند در بنگاه‌های خبری مهندسی می‌شوند، تفکیک و تمایز قایل شویم و چه‌طور از شر سیاه‌چاله‌های خبر، که وقت مفید و انرژی حیاتی زندگی ما را می‌بلعند، خلاص شویم.  این کتاب قرار است به شما کمک کند از اخبار فاصله بگیرید تا ارمش‌تان را پیدا کنید.

خواندن کتاب پی گیر اخبار نباشید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم:
این کتاب را به تمام کسانی که در سیل اخبار به دنبال آرامش هستند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب پی گیر اخبار نباشید:
  «سلام. اسم من رولف است، یک معتاد به اخبار.» اگر مانند الکلی‌ها، برای معتادان به اخبار نیز گروه‌های خودیاری‌ای وجود داشت، به این امید که بهتر درکم کنند این‌گونه خودم را به جمع معرفی می‌کردم. از آن زمان بیش از ده سال می‌گذرد.  همه‌چیز به شکلی بسیار عادی شروع شد. من در خانواده‌ای از طبقهٔ متوسط به دنیا آمدم و با روالِ رایجِ دریافتِ اخبار بزرگ شدم. اگر شما هم در دههٔ هفتاد میلادی کم‌سن‌وسال بوده‌اید، احتمالاً با چنین تجاربی آشنایی دارید. ساعت ۶:۳۰ صبحِ همهٔ روزهای کاریِ هفته، صدای پسرِ روزنامه‌رسان را می‌شنیدم که روزنامه را در صندوق‌پستیِ جلوِ در می‌انداخت. چند لحظه بعد، مادرم بی‌آن‌که پا از خانه بیرون بگذارد، از شکاف میان در و با چرخش ماهرانهٔ مچِ دستش، روزنامه را بیرون می‌کشید. در راه آشپزخانه، روزنامه را به دو بخش تقسیم می‌کرد و، به انتخاب خودش، یکی را مقابل پدرم می‌گذاشت و دیگری را پیش خود نگه می‌داشت. حین خوردن صبحانه، والدینم بخش‌های مختص خود را ورق می‌زدند و سپس آن‌ها را با هم عوض می‌کردند. رأس ساعت هفت صبح، به گزارش‌های خبری رادیوِ ملی سویس گوش می‌کردیم. طولی نمی‌کشید که پدرم به محل کارش می‌رفت و ما بچه‌ها هم روانهٔ مدرسه می‌شدیم. سر ظهر، کل خانواده برای ناهار دور هم جمع می‌شد. کمی بعدتر و حدود ساعت ۱۲:۳۰ ظهر باز به اخبار رادیو گوش می‌دادیم. حوالی ساعت ۶:۳۰ بعدازظهر و هنگام شام هم همین‌طور. ساعت ۷:۳۰، نوبت می‌رسید به اتفاق برجستهٔ عصرگاهی‌مان: تاگس‌شو، برنامه‌ای دربارهٔ وقایع روز که از تلویزیون ملی سویس (نسخهٔ سویسی بی‌بی‌سی) پخش می‌شد.  اخبار در زندگی من به همان اندازه پُررنگ بود که اوالتین در صبحانه‌ام. بااین‌حال، حتی آن زمان هم حس غریبی به من می‌گفت که یک جای کار می‌لنگد. برایم حیرت‌آور بود که روزنامه‌ها هر روز و هر روز در یک قطع و با ضخامتی یکسان تحویل داده می‌شدند. روزنامهٔ محلیِ لوتسرنر نویسته ناخریشتن که والدینم مشترک آن بودند، تشکیل شده بود از بخشی یک‌صفحه‌ای دربارهٔ اخبار خارجی، بخشی یک‌صفحه‌ای دربارهٔ امور مالی، بخشی دوصفحه‌ای دربارهٔ شهر لوسرن و الی آخر. فرقی نمی‌کرد وقایع روزِ قبل پُرشمار بوده‌اند یا اندک. در آن دوران، یکشنبه‌ها روزنامه‌ای در سویس منتشر نمی‌شد اما نسخهٔ دوشنبه‌ها نیز دقیقاً هم‌حجمِ روزهای دیگر (سی و شش صفحه) بود، با این‌که اخبار دو روز، یعنی شنبه و یکشنبه را پوشش می‌داد.

۲۱۰٫۰۰۰
۲۱۰٫۰۰۰تومان
افزودن به سبد خرید
افزودن به سبد خرید
۲۱۰٫۰۰۰۲۱۰٫۰۰۰

دیدگاه کاربران

دیدگاهی برای این محصول ثبت نشده است