درباره کتاب
این کتاب که دربارهی رعایت نکردن حقوق دیگران است و رمان در یک چهارراه آغاز میشود. جایی که اولین نفر به یک کوری عجیب دچار میشود. یک نوع کوری که در آن چشمها سیاهی را نمیبیند بلکه یک نوع کوری سفید است که شخص همه چیز را سفید میبیند، انگار که در یک دریایی از شیر به سر ببرد. پس از کور شدن اولین نفر رفته رفته افرادی که با مردی که اول کور شد در ارتباط بودند نیز کور میشوند و همینطور به تعداد آنها اضافه میشود. حال دولت که احساس خطر میکند مجبور میشود آنها را از جامعه جدا کند. اکنون دیگر تعداد قابل توجهی از کورها در قرنطینه هستند و به ناچار باید در فضایی وحشتناک به زندگی ادامه دهند و…